در جبهه عشق گرچه مانديم
از خانه اگر چه خصم رانديم
هر چند که داغ يک وجب خاک
بر سينه دشمنان نشانديم
با اين همه کاش مثل مجنون
آن شعله فرو نمي نشانديم
اي کاش که غافلانه از عرش
خود را به زمين نمي رسانديم
از جبهه که آمديم اي کاش
خاک از تن خود نمي تکانديم
افسوس در آن غروب دلگير
با هلهله سوي شهر رانديم
اي کاش به ما هرآنچه دادند
با حرص و طمع نمي ستانديم . . . .
يا روزهاي آفتابي دفاع مقدس بخير . . . .